جدول جو
جدول جو

معنی مجلس گاه - جستجوی لغت در جدول جو

مجلس گاه
نشستنگاه، محل انجمن
تصویری از مجلس گاه
تصویر مجلس گاه
فرهنگ فارسی عمید
مجلس گاه
(مَ لِ)
محل انجمن و محفل و مجمع. (ناظم الاطباء) ، بزمگاه. جای ضیافت و مهمانی:
می دینارگون چون آب حیوان باد بر دستت
که مجلس گاه تو خرم چو نزهتگاه رضوان شد.
امیرمعزی
لغت نامه دهخدا
مجلس گاه
نشستگاه نشستنگه
تصویری از مجلس گاه
تصویر مجلس گاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ / حِ لَ / لِ)
حجله خانه:
بحجله گاه زلیخا که بود یوسف زار
ببرقع مه کنعان که هست حسن آباد.
قسمیۀ عرفی شیرازی (از آنندراج).
یوسف که هست پیرهن عصمتش درست
آنجا که حجله گاه زلیخاست چاه اوست.
قسمیۀ عرفی شیرازی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ جَلْ لی)
تجلی کده. (ناظم الاطباء) :
هوای تاخت بر جان آه گردید
ولی چون شد تجلی گاه گردید.
محمد زمان راسخ (از آنندراج).
طپیدن ره ندارد در تجلی گاه حیرانی
توان گر پای تا سر اشک شد نتوان چکید اینجا.
بیدل (ایضاً).
و رجوع به تجلی کده شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ نَ / نِ)
اطاق انجمن و محکمه. (ناظم الاطباء) ، ظاهراً مجلس خانه چیزی مثل خوانچه یا میز بوده است. (حاشیۀ تاریخ بیهقی چ فیاض ص 540) : تخت زرین و بساط و مجلس خانه که امیر فرموده بود... راست شده بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 539)
لغت نامه دهخدا
مراد شاید همان جایی باشد که یاقوت آن را مصلحگان می نویسد، و محلی بوده است به ری. (از حواشی راحهالصدور راوندی ص 395). احتمال اینکه کلمه مسلخگاه (سلاخ خانه، کشتارگاه) باشد نیز هست:
پس فراهان بسوز و مصلحگاه
تا چهارت ثواب گردد شش.
؟ (از راحهالصدور).
جواب این کلمات آن است که اولاً علی بن مجاهد به در مصلحگاه بود که او را به پدرش بازخوانند که رازی بود و این علی از ری رفته بود به تعلم و با احمد حنبل به ری آمده بود. (کتاب النقض ص 368). در مصلحگاه ری و خراسان و سبزوار این جماعت بی شرع را قوتی نباشد. (النقض ص 163). همچنین روا بباید داشتن که بوبکر و عمر به قیامت دل بر رافضیان قم، آبه وقاسان و دو مصلحگاه و غیرهم خوش کنند. (کتاب النقض ص 482). مناقب خوانان همان خوانند که به دروازۀ مهران و مصلحگاه... (کتاب النقض ص 41)
لغت نامه دهخدا
(مُ صَلْ لا)
جای نماز. محل نماز گزاردن. مسجد یا جایی دیگر که در آن نماز خوانند. (از یادداشت مؤلف) : نقل است که دوازده سال روزگار شد تا بر کعبه رسید که در هر مصلی گاهی سجاده باز می افکند و دو رکعت نماز می کرد. (تذکرهالاولیای عطار). و رجوع به مصلی و مصلا شود
لغت نامه دهخدا
نشستنگاه مجلس: می دینار گون چون آب حیوان باد بر دستت که مجلسگاه تو خرم چو نزهتگاه رضوان شد، (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
جلوه گاه، مظهر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جای قدم زدن، قدم گاه، تفرجگاه
فرهنگ گویش مازندرانی